امروز یه پست شاد گذاشتم اما دلم نیومد مهرگان تو بیمارستان باشه و من پست شاد بذارم بنابراین تصمیم گرفتم این پست رو برای مهرگان عزیز بذارم و از اون بگم
من و آنت و مهرگان دوستای خیلی صمیمی هستیم که چند هفته پیش که کوه رفتیم و بهترین خاطره رو برای خودمون رقم زدیم ای کاش همون موقع میفهمیدیم قراره تا چند روز دیگه چه اتفاقی براش بیفته ای کاش می شد دست اتفاق را بگیریم که نیفتد
دوستان عزیز تنها خواهشی که من و آنت از شما داریم اینه که شایعه ای برای مهرگان عزیز درست نکنین مهرگان جون به گردن همه مون حق داره انشاا... روزی برسه که دوباره وبلاگش رو بروز کنه.
|
جمعه 26 مهر با کلی تجدید خاطره!
جای همه اونایی که نبودن خالی بود. خیلی خوش گذشت و کلی از خاطره ها زنده شدند.
احوال بچه های ف ت 79 که اومده بودند:
اول خودم! که دارم درس می خونم (ارشد کامپیوتر) و همچنان خانم معلم هنرستان هستم.
رایجه برقعی: وای که چقدر ذوق زده شدم از دیدنش.
ســــــــــــارا طاهرسیما: که اصلا باورم نمی شد بیاد. الان داره دکترای معماری می خونه!
فاطمه اسحاقی: همچنان داره دکترا می خونه.
انسیه شجاعی که کی باورش می شد دوباره ببینیمش. اونم داره دکترا می خونه. اونم چه رشته ای: سیاست گذاری علم و این حرفا!!!
زینب وحید پور: که دکتراش رو که گرفته (الکترونیک) و شده الگوی من واسه درس خوندن!
منیره موسی کاظمی: با اون دختر نازش.
محدثه کافی موسویان: وای خدا اینقدر ذوق زده بود از دیدنش یادم نمیاد... (محدثه چی خونده بودی؟)
مرضیه الهی نیا: مهندس کامپیوتر هنرمند و مامان آقا رضای 3 ماهه:)
نرگس نجفی: که اونم از بس ذوق کردم دیدمش یادم نیست گفت الان در چه وضعیتیه!
کسی نبود دیگه؟ هر کی جا مونده بگه هـــــــــــــــــا!!!!
از معلمای عزیز هم بگم: خانم قاسمی دبیر شیمی، خانم بهبودی دبیر فیزیک، خانم صنیعی مسئول آزمایشگاه، خانم افراز معاون، خانم شریعت کتابدار، خانم مسجدی و خانم کاظمی معوان و خانم تعصب دبیر تجربی ها و .....
گل سرسبد همه هم خانم صادقی سرحال تر از همیشه با لب خندون کنارمون بود و از حضورشون لذت بردیم!
(اینم پست جدید. حالا هی به من بگید چرا فعال نیستی!!!)
تی شرت محرم طرح عرشیا
تی شرت محرم (طرح عرشیان)
تی شرت محرم، یک تیشرت فوق العاده شیک و زیبا
برای آقایان خوش سلیقه و عزاداران واقعی ...
با کیفیت استثنایی و چاپ عالی
برای اولین بار در ایران
با خرید تی شرت محرم به عزاداری امسال متفاوت ظاهر شوید
تی شرت محرم طرح عرشیا
تی شرت محرم (طرح عرشیان)
تی شرت محرم، یک تیشرت فوق العاده شیک و زیبا
برای آقایان خوش سلیقه و عزاداران واقعی ...
با کیفیت استثنایی و چاپ عالی
برای اولین بار در ایران
با خرید تی شرت محرم به عزاداری امسال متفاوت ظاهر شوید
فرزاد فرزین : میگویندموسیقی پاپ بد است
زهرا لاجوردينيا / با مرور نام خوانندگان پاپ، نامي نمودار ميشود كه در كنار پتانسيل جواني، شور و نشاط بسياري از شاخصههاي برتر بودن را داراست اما از عنصري در اجراهايش بهره ميبرد كه اين روزها كيمياست.فرزاد فرزين خواننده پاپ كسي است كه نوآوري در كنسرتهايش همواره مشهود است؛ هنرمندي كه گرچه از مديريت صنعتي فارغالتحصيل شده اما در مديريت صحنههاي كنسرتش نيز تفكرات جدیدی عرضه ميكند و ميداند كه ايرانيان با فرهنگ غني خود گرايش كمتري به موسيقي غربي دارند، پس تلفيقي از ملوديهاي ايراني و غربي را به كار گرفته كه مخاطبان دوطرف را به حظ موسيقايي برساند.وي كه هنر هفتم را نيز به موسيقي اضافه كرده و براي جشنواره فيلم و موسيقي سال گذشته خود را مهيا كرده بود از نبود بخش رقابتي در اين جشنواره گلايه كرده و مقامآوري خود را در صورت رقابتي بودن جشنواره حتمي ميدانست.در هياهوي كنسرتهاي اين روزها و حضور كمرنگ فرزاد فرزين با وي به گفتوگو نشستيم.
عکسهای مجله وادامه مصاحبه را در ادامه مطلب ببینید...
اول دست گل آقای ایرانی درد نکنه بعدم دوسی ف@طمه ی عزیزم :ایکس
.
.
+ چند وقته بی خود و بی جهت شب و روز خواب جیمو میبینم!! خیلی حس مذخرفیه! بعد از اینکه از خواب پا میشم چهره ی یه شخصی که هیچ جایی تو مخیله ی روزانم نداره مدام جلو چشممه با تموم حرکاتو حرفا و رفتاراش توی خواب و اون حس عجیبی که بهم دست میده!
+ قرار بود برای همیشه برن تهران زندگی کنن...خونه هم گرفتن اسباب اثاثیه هم همونجا خریدن ریختن توش!
نکنه بره ما از دست خواباشم خلاص شیم:دی
وقتتون بخیر
امیدوارم حالتون بهتر شده باشه
من یه دختر 26 ساله ایرانی ساکن ایرانم (ببخشید که نمیتونم خودم رو کامل معرفی کنم) امیدوارم کامنت منو کامل بخونید.
من
متاهلم، سه ساله که عقد کردم اما به خاطر مشکلات مالی نمیتونیم عروسی
کنیم، شوهرم دانشجوی دکتراست و کار پیدا نمیکنه ...بی پولی و بی کاری دمار
از روزگار ما در آورده، پدرم یه بازنشسته ست و از پس خرید جهزیه بر نمیاد.
من
اخیرا کارشناسی ارشد نوبت روزانه قبول شدم، یکی از دانشگاه های عالی
تهران، یکی از بهترین رشته ها، هفته ای 3 روز میام تهران. شاید باورتون نشه
اما من از پس کرایه اتوبوسم به تهران بر نمیام ...من نمیتونم هفته ای 40
هزارتومن برای غذا و کرایه و ... هزینه کنم... شوهرم توان حمایت منو نداره و
از پدرم هم نمیتونم پول بگیرم، وام دانشجویی هم که به جایی نمیرسه و هنوز
ندادن ...بارها به انصراف از تحصیل فکر کردم اما بغض گلومو میگیره، چون من
برای قبولی خیلی زحمت کشیدم...
نمیدونم شما بچه دارین یا نه،
نمیدونم خودتون و بچه هاتون چطور درس خوندین اما همه امکانات خودتونو
بذارید کنار و درس خوندن تو بدترین شرایطو تصور کنید. مدام فکر میکنم
اینایی که میرن دانشگاه بین الملل چقدر پول دارن؟؟؟ چطوری من نمیتونم هفته
ای 40 هزارتومن پول بدم برای درس و اونا .... دیگه دارم افسرده میشم...
همین
برنامه رو برای جهيزیه هم دارم...همیشه عقد کردن برای دخترا یعنی مهمونی،
گردش، خوشی، خرج کردن، مسافرت... منم نوعروسم، اما از این زندگی فقط یه چیز
بهم رسیده ، اونم حسرته...من نمیخوام بهم بگین " متاسفم". من خودمو معرفی
نکردم چون ترحم کسی رو نمیخوام. من فقط حقمو میخوام...
من ایرانی
ام، چرا تو مملکت خودم، جایی که کل طایفه ام بخاطرش شهید و جانباز دادن
رفاه ندارم؟؟؟ چرا بی کارم؟؟؟ چرا تغذیه خوب ندارم؟؟؟ چرا بی پولم؟؟؟ چرا
با این معدل و این رزومه باهام مثل یه تفاله برخورد میشه؟؟؟ این انرژی هسته
ای کو؟ کجاست؟ چیش به من رسیده؟ منو تو انرژی اتمی استخدام میکنن؟؟؟ یا
شوهر استعداد درخشانمو؟؟؟ قبضامون که مدام گرونتر و زیادتر میشه، تابستونا
که برق مدام قطعه، پس کو تامین انرژی؟؟؟؟ حتی اگه واسه آینده کشورم خوبه
چرا ما باید قربانی بشیم ؟؟؟ چرا آبادی های نسل بعد رو خاکستر ما باشه؟
مگه
ما چه گناهی کردیم؟؟؟چرا مملکت من راحت از دزدی 3 هزار میلیارد تومنی
میگذره ولی 24 ساعت بنده به دو ریال یارانه ی مردم؟؟؟ یارانه ای که بودنش
برای آدمایی مثل من معنی حفظ آبرو رو داره. تو این وضع گرونی...من به چه
زبونی بگم آقا جان من انرژی هسته ای رو به قیمت جوونی و زندگیم
نمیخوااااااام ؟؟؟ من فقط یه بار زندگی میکنم... میخوام شاد باشم... دیگه
بسمه غصه خوردن...من این حق مسلممو میفروشم... یکی بیاد بخره!!! در عوض کار
میخوام و پول و یه خونه نقلی با یه جهزیه ساده یه دفترچه بیمه...
نمیدونید
این آخری شده رویای من... من نمیدونم مشکل کمر شما چیه ولی درد شمارو خوب
میفهمم. درد از کمر شروع میشه تا مچ پا میاد... انگار یه رشته داغ تو پای
آدمه که کشیده میشه. من نمیتونستم برم دکتر اما علائم و دردامو تو اینترنت
سرچ کردم و فهمیدم چه بیماری دارم. نه میشه ایستاد، نه میشه نشست، نه میشه
خوابید... من اینجا به درد تسلیم میشم ... من میمیرم از درد اما نمیتونم
برم دکتر ،نمیتونم ام آر آی بگیرم. چون بیمه ندارم، چون پول ندارم، هزینه
های درمان سرسام آوره، سلامتی شده به قیمت خون آدم...
خوش بحال شما
که برای دردتون طبیب دارید (البته هرچی که دارید حلال و خوشتون. خدا به
روزیتون برکت بده. انشاءالله که حالتونم خوب بشه.)، من از ترس اینکه شوهر و
پدرم شرمنده م نشن به کسی نمیگم چقدر درد میکشم... میبینید ... فرق من و
شما همینه... زندگی من به یه تاره مو بنده ولی شما مسئولین زندگی آروم و
قشنگتونو بی استرس ادامه میدین. واسه همینه که شما با خیال راحت خبر از
مذاکرات بعدی میدید و من اشک تو چشام حلقه میزنه که ای خداااااا پس کی تموم
میشه؟؟؟
همه اینارو گفتم که بدونید کسایی مثل من هستند که فقط زنده اند اما بارها و بارها آرزوی مرگ میکنند.
کاری
کنید که تحریما تموم بشه، یه کاری کنید ارزونی بشه ، کرایه خونه کم بشه ،
مواد غذایی ارزون بشه، بازار کار رونق پیدا کنه، دارو و درمان به قیمت خون
آدم نباشه، امنیت و رفاه داشته باشیم. کاری کنید که منه بچه درس خون، منی
که تو زندگیم فقط تلاش کردم، صبر کردم و پامو کج نذاشتم، بخاطر فشار
اقتصادی تو این سن و سال این همه مریضی عصبی نداشته باشم و فکرم مدام پی
انصراف از تحصیل نباشه، یه کاری کنید جوونا راحت ازدواج کنن اینطوری فسادم
کم میشه. فقط یکم سریع تر ... میترسم آخرش به عمر ما قد نده.
تو رو
خدا... دیگه بسه تحریم...یکی میگفت باید قبر دهه شصتیا رو گودتر بکنند چون
آرزوهای زیادی دارن که باید با خودشون به گور ببرن...
منبع:بهار
تعداد صفحات : 9